معنی نعل واژگون در فرهنگ فارسی عمید

نعل وارونه، نعلی که وارونه به پای اسب بزنند برای رد گم کردن، در قدیم فراریان برای آنکه کسی رد آن ها را پیدا نکند نعل های وارونه به دست و پای اسب خود می زدند تا رد پای اسب در جهت مخالف راهی که رفته اند بر زمین بماند، کنایه از خدعه به کار بردن برای فریب دیگران، عملی که دیگران را به اشتباه بیندازد، کار غلط انداز

معنی نعل واژگون در لغت نامه دهخدا

کنایه از کاری است که مردم بدان پی نبرند. (برهان) (آنندراج).، - نعل واژگون بستن، مردم را در جستجوی خود در شک انداخته بطرف خلاف مقصود سرگردان کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به نعل وارونه شود

معنی نعل واژگون - جستجوی لغت در جدول جو

نعل واژگون

فرهنگ فارسی عمید

نعل واژگون

لغت نامه دهخدا

نعل واژون

(نَ لِ)

نعل وارونه. نعل واژگون:
گر مه عید نماید فلکت شاد مشو
که غرضهاست درین نعل که واژون زده است.
زمانی (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

نعل واژونه

(نَ لِ نَ / نِ)

نعل وارونه. رجوع به نعل وارونه شود:
حسن از دایرۀ عشق نزد پا بیرون
نعل واژونه مزن فاخته کوکو بگذار.
صائب

لغت نامه دهخدا

نعل باژگونه

(نَ لِ نَ / نِ)

نعل وارون. نعل وارونه. نعل واژگونه. رجوع به نعل وارونه شود:
نعل بینی باژگونه در جهان
تخته بندان را لقب آمد شهان.
مولوی.
نعل های باژگونه ست ای پسر
عقل کلی را کند هم خیره سر.
مولوی.
نعل های باژگونه ست ای سلیم
نفرت فرعون را دان از کلیم.
مولوی.
در دهر هر پیاده سواری است لیک گنج
بی نعل باژگونه کجا می توان گرفت.
کاتبی.
- نعل باژگونه زدن، رد گم کردن. ایز گم کردن. کسی را که در تعقیب است گمراه کردن و به جهت مخالفت روانه ساختن:
همه نعل مرکب زنم باژگونه
به وقتی کزین تنگ جا می گریزم.
خاقانی.
که زنم نعل باژگونه بسی
نکته ام را نکرد فهم کسی.
بهأولد.
- نعل باژگونه کردن، نعل بازگونه زدن:
به گنج فیض تو هر مه مگر فلک پی برد
که کرد آخر مه باژگونه نعل ستور.
کاتبی

لغت نامه دهخدا

نعل وارون

(نَ لِ)

کنایه از کاری که مردم بدان پی نبرند. (انجمن آرا). وسیلۀ فریب دادن و گمراه ساختن. نعل وارونه. رجوع به نعل وارونه شود:
عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران
پیش پای ساده لوحان نعل وارونش منم.
صائب

لغت نامه دهخدا

نعل باژگون

نال واژگون تهنال باژگون کار زیر زیرکی

فرهنگ لغت هوشیار

معنی نعل واژگون - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما